سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نفس میکشم که به جای مرده ها خاکم نکنند...


































امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد . . .








نفس میکشم که به جای مرده ها خاکم نکنند...
اینگونه است حال من ....

حالم را نپرس






















دیگه ته مونده‌های سیگارم را دور نمی‌ریزم….. شاید فردا که من نباشم…..

از روی همینا بفهمی چقد دوست داشتم…..!!!!












به دل نگیر، آدمها اینطوری اند، سیگار هم کامش را که داد

زیـر پا لِه اش می کنند










قبر منو خیلی بزرگ بسازین…

چون یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم

















شکستن دل، به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛

از بیرون همه‌چیز روبه‌راه است

اما هر نفس، درد ا‌ست که می‌کشی . . .











یادته بهت زل میزدم بهم میگفتی چته؟

میگفتم اخ چه عروسی میشی تو.نه؟

محشر میشی واااااااااایییییییییی.

بلند میخندیدی و دماغمو میکشیدی

میگفتی تو که باز اشتباه گرفتی

اونی که محشر و خوچمل میشه اقای منه فهمیدی؟

شدی سهم خاک و داغ دیدنت تو لباس عروس موند به دلم...







سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن



اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم


















روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟

پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم

دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!!

پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما میتوانم ثابت کنم که دوستت دارم

دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!!

پسر گفت : خوب … من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی … چون صدای تو گیراست …

چون جذاب و دوست داشتنی هستی …

چون باملاحظه و بافکر هستی …

… چون به من توجه و محبت می کنی

… تو را به خاطر لبخندت دوست دارم……

به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم

… دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد

چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت

نامه بدین شرح بود : عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ….. اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمیتوانم دوستت داشته باشم

دوستت دارم چون به من توجه و محبت میکنی …… چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم

تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ….. آیا اکنون می توانی بخندی ؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی ؟ پس دوستت ندارم

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی

مثل الان...

هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار؟

نه

و من هنوز دوستت دارم...

عاشقت هستم....









یه نفر ازم پرسید : می شناسیش ؟؟؟

هزار تا خاطره اومد جلوی چشمم

اما فقط یه لبخند زدم وگفتم : می شناختمش ……











[ شنبه 92/6/9 ] [ 10:34 عصر ] [ asheghe tanha ] نظر

کاش فهمیده بودی که عاشقانه دوستت دارم ....

 


من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر





من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در خستگی، درهزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.





من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه یکدل معصومدریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای کوچک، برایش یک خاطره باشد.





او باید از نگاه زیبای تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.





من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنیایی حسرت به او خواهم بخشید؛






ولی آیا او از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر است؟آیا او بیشتر از من برای تو گریسته است؟؟ نه...

هرگز...هرگز

ولی، تو در عین ناباوری، او را برگزیدی...







می دانم... من دیر رسیدم...خیلی دیر...خیلی... دیر و با دست خالی هر چند اگر میرسیدم هم کاری نمیشد کرد





یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که هر روز و هر ساعت دلم برایت تنگ می شود. روزهایی که دیگر صدای تو نمیشنوم، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فاصله بین من و تو،...





هر روز به خود می گویم کاش شیشه عمر غرورم را شکسته بودم

کاش صدای دل مرا شنیده بودی و کاش بغض در گلویم را فهمیده بودی

کاش میشد قیمتت را با عشق پرداخت











کاش فهمیده بودی که عاشقانه دوستت دارم ....

ولی افسوس که حتی اینها هم برای با تو بودن کافی نبود...



[ شنبه 92/6/9 ] [ 10:42 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

::